صدای شعر امروز

 

از هم گریختیم

 

وان نازنین پیاله دلخواه را دریغ

 بر خاک ریختیم

جان من و تو تشنه پیوند مهر بود

دردا که جان تشنه خود را گداختیم

بس دردناک بود جدایی میان ما

از هم جدا شدیم و بدین درد ساختیم

دیدار ما که آن همه شوق و امید داشت

اینک نگاه کن که سراسر ملال گشت

وان عشق نازنین که میان من و تو بود

دردا که چون جوانی ما پایمال گشت

با آن همه نیاز که من داشتم به تو

پرهیز عاشقانه من ناگزیر بود

من بارها به سوی تو باز آمدم ولی

هر بار دیر بود......

اینک من و توییم دو تنهای بی نصیب

هر یک جدا گرفته ره سرنوشت خویش

سرگشته در کشاکش طوفان روزگار

گم کرده همچو آدم وحوا بهشت خویش

 

هوشنگ ابتهاج (سایه)


نوشته شده در سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 19:26 توسط امیر مؤید| |

      

 

بی قرار توام و دردل تنگم گله هاست ;

آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست 

 

مثل عکس مهتاب که افتاده در آب ;

در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست 

 

آسمان،یا قفس تنگ چه فرقی دارد؟ ;

بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست 

 

بی تو هر لحظه را بیم فرو ریختن است ;

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست 

 

باز می پرسمت از مسئله ی دوری و عشق ;

و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست.

 

فاضل نظری


 

      

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:,ساعت 17:24 توسط امیر مؤید| |


Power By: LoxBlog.Com